همه چی از اونجا شروع شد که تو فهمیدی چقد
عاشقونه میخوامتو و خندیدی به من
وقتی فهمیدی چقد من عاشقتم یه روز
گفتی میشه باشی ولی در حد یه دوست
رازشو بگم گرچه رابطمون به هم بخوره
از این همه فداکاری دیگه حالم به هم میخوره
از این که همه ی لحظه هامو درگیر تو ام
از اینکه هرشب باید خواب ببینم نزدیک توام
از اینکه نمی تونم یه سری به غیر تو بزنم
از اینکه روزی یه بار با خودم قیدتو بزنم
اگه بهشتت اینه و اینجوری به عشق میرسی
این تو و این جاده برم تا بهش برسی
این قسمتی از متن ترانه ی قشنگ "ياسر بينام و لفت رايت هند و محمد شجاع" به اسمه من بي تو تنها نيستمه.
+ نوشته شده در جمعه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 12:8 توسط احسان
|
بگو پس از کدامین بارش چشمهایم آفتاب چشمهایت را خواهم دید